اگه هیچکس نیست، خدا که هست…
رنج هست، مرگ هست، اندوه جدایی هست، اما آرامش نیز هست، شادی هست، رقص هست، خدا هست…
من خدا💚 رو دارم، و این برام کافیه :‌)

آخرین نوشته‌ی منتشر شده

خدا و شیطان
میدونست چه گُلی رو دوس دارم، ولی بازم هر بارتوی شهر که می‌چرخید، گلی رو که «خودش» چشمش رو گرفته بود، به اسمِ «من»، برام میگرفت. با یه کارتِ دوستت دارم عزیزمِ روش. اینطوری بود که، یه چند وقتی با گُلش خوش بود، نوازشش میکرد، آبش میداد، باهاش بازی‌بازی میکرد، باهاش می‌رقصید و می‌خندید. و بعد، درست فردایِ همون شبی که باهاش مهربون‌تر از همیشه شده بود و بیشتر بوسیده بودش و بیشتر بوییده بودش، یکهو بی‌خبر میذاشتش میرفت، و ولش میکرد تا از تشنگی تلف شه. میگفت خسته شده، که مثلا یه روز یه جا، خارش توو دستش فرو رفته! یا...

جدیدترین نوشته‌ها (همه‌ی نوشته‌ها در بارگیری بیشتر)

عاشقِ گُل‌های کاغذی !

میدونست چه گُلی رو دوس دارم، ولی بازم هر بارتوی شهر که می‌چرخید، گلی رو که «خودش» چشمش رو گرفته بود، به اسمِ «من»، برام میگرفت. با یه کارتِ دوستت دارم عزیزمِ روش. اینطوری بود که، یه چند وقتی با...

سفره فروشِ بی نان!

بغل یه خیابون شلوغ، منتظر بودم، که دیدم یه آقای مسن دست کرد توی سطل زباله. صبر کردم ببینم چیکار میکنه. دست کرد و از توش یه نایلون ساندویچ در آورد، خالیش کرد و اون قسمت سفت ته نون ساندویچ...

نامه‌ای از تاریکی، برسد به دستِ تو

سلام آدمی‌زاد! فرزندِ آدم! دیر زمانی‌ست می‌شناسمت. تو را، پدرت را، و پدرانِ پدرانتان را. نسل اندر نسل و پی در پی، خوب یادم هست، تکرارِ تکراری‌تان را. سیاهید، سپیدید، زردید و سرخید، شبیه به هم، رنگین کمانید، و با...

نزدیک‌ترین ستاره‌

در این لحظه‌های خاکستری رنگِ دل‌مرده و ثانیه‌های بی معنایی که بی دلیل دلهره آورند در سرزمینی که از انسانیت و انسانش، فقط چند روایت مانده و جهل و خرافه‌ی نامقدسی هزار ساله‌، سرطان‌وار...! گرد تا گرد، به سختی مرا در آغوش گرفته و مرا...

اثر پروانه‌ای – Butterfly Effect

خودم را در مطب دکتری یافتم، دکتری با عینک گرد، لباس اتو کشیده و قیافه‌ی خیلی موجه که پاهایش را روی هم انداخته بود و به طرز بیمارگونه‌ای با خودکارش بازی می‌کرد. پزشک در حالیکه مستقیم و بی آنکه...

تو یه مرغ تخم‌گذاری یا یه اسب وحشی؟!

سلام رفیق. نمیدونم میشناسمت یا نه، گهگاهی چراغ خاموش میومدی اینجا یا اولین بارته که حرفامو میخونی. فقط امیدوارم هر کی هستی و هرجا هستی، جاری باشی و متوقف نشی... راکد نباشی و نگندی. امیدوارم همونجایی و در میون همون...

سی سالگی

گاهی ما آدم‌ها، سی ساله نشده، یک ‌مرتبه پیر می‌شویم. زندگی نکرده، یک‌هویی می‌میریم. زندگی‌مان پر می‌شود از روزهای تکراری و بی‌هدف و بی‌معنی،  پوچِ پوچِ پوچ! و از زنده بودن، تنها علایم زیستی‌اش را یدک می‌کشیم.تنها، سال‌ها باید...

۱۰۰ دل‌خوشیِ کوچک زندگی: از چه دلتنگ شدی؟دلخوشی‌ها کم نیست!

شاد بودن و لذت بردن از زندگی، اصلا و ابدا به یه زندگی لوکس و پر زرق و برق منحصر نمیشه، و اصولا بالا بودن میزان ثروت و امکانات لزوما منجر به لذت بردن از استفاده کردن از اون‌ها...

سین مثلِ سرباز ، شین مثلِ شب

نیمه‌های شب...وقتی چادرِ سیاه بر سر شب می‌افکنند،و آن‌هنگام که چراغ می‌کُشندو در پسِ پردهبه خیالِ خود،خدا را می‌خوابانندزشتی‌ها، مجالِ رو آمدن می‌یابند...شب که می‌آیددر لابه‌لایِ خلوت این شهرِ هزار روبیدار، به نظاره نشسته‌امو من می‌بینمعجوزه های پلیدی را،که...

خداحافظ رفیق

چیزهایی هستند که آدم را از درون آزار می‌دهند و سوهانِ روح و جسمش می‌شوند. و این مثلِ روز روشن است که همان کاری را با آدم می‌کنند که آفتابِ چله‌ی تابستان با تکه‌های یخ. و این را آدم...

تو کی هستی؟!

 آدمای زیادی توی این دنیا میان و میرن، واسه هر کسی، همیشه یکی هست که نبود. و یکی بود که دیگه نیست. قبلِ رفتن، تویِ اون مدتی که هستن، چه برو بیاهایی که ندارن، چقدر ملت براشون و خودشون...

سین مثلِ سیاه، مثلِ سفید

 سلام، پوزش برای مدتی که وبسایت غیرفعال بود. مدتی جایی بودم، که دسترسی پیوسته و آزاد به نت نداشتم. احتمالا بعدها از آن خواهم گفت. این پُست، از نوشته‌های قدیم‌تر هستند، که یک‌هویی حالا تصمیم به انتشارش گرفتم.  لطفا به...

محبوب‌ترین نوشته‌ها

نامه ای از خدا

چند شب پیش، به طور اتفاقی، چیزی رو پیدا کردم. یه نوشته، یه شعر، شاید هم یه نامه. شعر نیست، اما بعضی جاهاش یه وزن و آهنگ خاصی رو احساس می کنم. اصلا یادم نمیاد چه کسی، کی و کجا...

نامه عاشقانه ای به خواهرم

سلام، دخترِ سرزمینم! نمی‌دانم اسمت چیست. یا الآن کجا هستی. اما میدانم حتما سرت خیلی شلوغ است. تو هم مانندِ دیگر دختران، احتمالا به دنبال موفقیتی. داری درس می‌خوانی شاید. نمی‌دانم چقدر می‌فهمی، اما می‌دانم سوادت خیلی بالاست. مثلا می‌دانی...

خدایا دوستت دارم

به نام خدایی که هیچ گاه دغدغه ی از دست دادنش را ندارم راستش درست خاطرم نیست که از کجا می شناسمت. اسمت را نمی گویم، خودِ خودِ خودت را. آنگونه که هستی. اسمت که جاریست بر لب هر مرد...

خدا و عشق

دلم عجیب گرفته… دل‌گیرم از آدمک‌هایی که تنها سایه‌ای هستند از تمام آنی که می‌نمایند دل‌گیرم از نقاب‌هایی که بر چهره می‌کشند دل‌گیر از صورتک‌ها…   من نمی‌فهمم… به خدا که من نمی‌فهمم… نمی‌دانم چرا آدم‌ها تنها برایِ یک تجربه، یک تصور، یک خیال، یک عطش برای سر دادنِ ترانه‌ی...

خدایا شکرت! ممنون برای همه چیز

فرض کنید در حالیکه شما پشت فرمان اتومبیل‌تان نشسته‌اید و برای رسیدن به جایی عجله دارید، در همان حال اتومبیل‌تان پنچر می‌شود! و شما هم قبلا هیچ‌وقت پنچرگیری نکرده و بلد نباشید. چکار می‌کنید؟ به عالم و آدم و...

دوستت دارم هایت را بگو

دوستت دارم‌هایت را بگو. نکند قلبت بتپد برای کسی و نگفته باشی... نکند پنهان کرده باشی قلبت را در زیر هزار خروار دلیل و بهانه و کم‌رویی و خجالت... نکند نداند که دوستش داری... بگو. بگو که دوستش داری،...