نامه‌ای از تاریکی، برسد به دستِ تو

سلام آدمی‌زاد! فرزندِ آدم! دیر زمانی‌ست می‌شناسمت. تو را، پدرت را، و پدرانِ پدرانتان را. نسل اندر نسل و پی در پی، خوب یادم هست، تکرارِ تکراری‌تان را. سیاهید، سپیدید، زردید و سرخید، شبیه به هم، رنگین کمانید، و با...

تو یه مرغ تخم‌گذاری یا یه اسب وحشی؟!

سلام رفیق. نمیدونم میشناسمت یا نه، گهگاهی چراغ خاموش میومدی اینجا یا اولین بارته که حرفامو میخونی. فقط امیدوارم هر کی هستی و هرجا هستی، جاری باشی و متوقف نشی... راکد نباشی و نگندی. امیدوارم همونجایی و در میون همون...

سین مثلِ سیاه، مثلِ سفید

 سلام، پوزش برای مدتی که وبسایت غیرفعال بود. مدتی جایی بودم، که دسترسی پیوسته و آزاد به نت نداشتم. احتمالا بعدها از آن خواهم گفت. این پُست، از نوشته‌های قدیم‌تر هستند، که یک‌هویی حالا تصمیم به انتشارش گرفتم.  لطفا به...

خ مثلِ خورشید، خ مثلِ خدا…

  سلام خدای عزیزم، حالِ شما؟ خوبید؟ حال ما رو اگه خواسته باشید، باید بگیم ما که خوب نیستیم. یعنی نبودیم، با شما که نبودیم، خوب نبودیم. مگه میشه با شما باشیم و بد باشیم؟! حال ما رو اگه بخواید......

انشایی برای خداوند

خدا اجازه؟ ما دفتر انشامون رو نیاوردیم. یعنی راستش... اصلا انشا ننوشتیم. اجازه آقا؟ ما انشامون خوب نیست، مدرسه هم که می‌رفتیم، بلد نبودیم پاییز رو توصیف کنیم. همیشه هم نمره‌ی انشامون کمتر از ریاضی و هندسه می‌شد. کلاسِ دوم...