به نام خدایی که هیچ گاه دغدغه ی از دست دادنش را ندارم
راستش درست خاطرم نیست که از کجا می شناسمت. اسمت را نمی گویم، خودِ خودِ خودت را. آنگونه که هستی. اسمت که جاریست بر لب هر مرد و نامرد.
می شود آدمیزاد اسم چیزی را بداند و خیال کند که می شناسدش، اما آن را اشتباه بگیرد با هزاران مفهوم کاملا متفاوت و گاه متضاد. و هیچ گاه هم نفهمد حقیقت یک واژه، یک کلمه ، یک حقیقت را، که بارها بر زبان رانده است.
می شود عشق را ادعا کرد و اسمش را بر زبان راند، در حالیکه از عشق و عاشقی تنها هم آغوشی و خم ابروی آن را دانست و دل تنگی های شبانه ی روی تخت خواب را.
می شود اسم خدا را بر زبان راند، و پرستیدش، بی آنکه دانست آنچه می پرستد اصلا خدا نیست. تنها پرستیدن کورکورانه ی یک رسم و سنت کهنه است، تنها به این دلیل که نیاکانش همین کار را می کرده اند. و یا به اسم خداوند، ستایش و پرستش کند شاه یک سرزمینی را، که به اسم خدا حکم می راند. آنگونه که همیشه بوده و هست.
واژه ها همیشه مظلومند… واژه هایی چون عشق، دوست داشتن، خدا…
از نو برایت می نویسم:
راستش درست خاطرم نیست که از کجا می شناسمت. یادم نمی آید از کجا بود که دانستم هستی، آنگونه که هستی. و لمس کردم این لمس ناشدنی نزدیک را از آن دورها.
خودت گفته بودی که هستی، نزدیک تر از رگ گردن به من. نزدیک تر از رگ گردن؟!!
با خودم فکر می کنم نزدیک تر از رگ گردن دیگر کجاست؟!
یعنی نزدیک تر از گوشت و پوست به آدم؟!!
یعنی درون آدم، بی هیچ فاصله ای، بی هیچ پرده پوشی. و چون نزدیک تر از “آن نزدیکی” هستی که ما آدم ها می شناسیمش، دور می پنداریم ات.
وقتی آدم بشناستت و بخواهدت، می شود تو! دقیقا یکی می شوی با روح و قلب و گوشت و پوست آدمی. خود آدم می شوی اصلا. نه! خود تو می شود آدم. و مگر بین آدم و خودش هم فاصله ای هست؟! وقتی خدا هست، وقتی تو نزدیک باشی، حتی رگ ها هم فاصله دارند با خودِ خودِ آدم.
فاصله ها ساخته ی ذهن های حقیری هستند که بودن یا نبودن را تنها با کیلومترها و سانتی مترها می سنجند. وقتی کسی در قلب توست، وقتی کسی را دوست می داری، چه فرقی می کند کجا باشد، در همین حوالی کوی ات، یا در آن دوردست ها؟! همینکه بدانی هست، یعنی هست، حتی در آن دورها هم که باشد، فاصله اش با تو، فاصله ی توست تا قلبت.
چه آدم هایی هستند که نفس می کشند یکدیگر را، از همان دورها. و چه آن هایی هستند که فاصله شان هیچ گاه از ابعاد یک تخت فراتر نمی رود، و چه دورِ دور…
…درستش یادم نیست از کی بود که تو، خدایم را شناختم.
از دعاهای مادر ساده ام بود که ساده مرا برد تا آن اوج مهربانی و سادگی، یا دردهایی که برای کودکی ام، آن وقت ها خیلی بزرگ بود. درد بود و بزرگ بود برای کوچکیِ یک کودک. چنگ می زدم در تاریکی و دست تو تنها آنجا بود که آشنا کرد کودکی مرا با گرمی دست هایت.
و آنوقت، فاصله ها مردند…
و من آموختم که چگونه می توان کسی را دوست داشت و ندید، کسی را داشت که نبود، با کسی حرف زد که نیست و کسی نیست که هست…
بعدها، وقتی که دیگر کودک نبودم، جای خالی بال هایی بود که روزی بر شانه هایم روییده بود و معصومیتی از دست رفته. خاطره ی پرواز در آن بی انتهای عشق و مهربانی و پاکی کودکانه ام بود و بال هایی که دیگر نداشتمشان. همین دیگر نداشتن ها بود که تویی را شناختم که سالها، کودکانه، بی آنکه دانسته باشم، داشتمت.
و تو، خدای پاکی ها و کودکی ها، خدای پرواز ها و معصومیت ها، تمام آرامشم بودی و آن بهشت گمشده ی کودکی هایم، که سال ها در جستجویش بودم…
و تنها هنگام خفگی بود که دانستم آنچه حواسم نبود، هوا بود و من نفس می کشیدمت روزی، بی آنکه بدانم چه می کنم. و آن چیزی که جاری می شود در رگ هایم، خودِ تو هستی.
و من این گونه شناختم. نمیدانم تو را، یا خودم را…
راستی، خدایا دلم برایت تنگ شده بود. چقدر دلم پر می کشید برای نوشتن برایت. چقدر واژه ها، ساده زیبایند، وقتی تنها برای تو باشند.
راستی، تا یادم نرفته است بگویم:
بی آنکه بترسم از رنجیدنت، بی آنکه نگران سوء تفاهم و سوء برداشتت باشم. بی آنکه بترسم که امروز باشی و فردا روز دیگر نباشی، نخواهی باشی. بی آنکه دغدغه ی از دست دادنت را داشته باشم، بی آنکه بترسم از درد، بی آنکه بترسم که آدم باشی، بی آنکه بترسم که بترسی، به سادگیِ هر چه اسمت، می گویم:
خدایا دوستت دارم.
بی آنکه نگران بهانه جویی ات باشم، که بهانه کنی چرا آسمان دیروز صاف بود و امروز هوا ابریست! یا چرا راه ما اینقدر از هم دور است؟! و بی آنکه نگران زمان باشم و تمام شدن وقت، هر گاه دلم پر کشید برایت، پرواز کنم به سویت. بی آنکه بترسم که چرا دیر آمده ام، بود، نیست، تمام شد!
بی آنکه متهم شوم به کم فروشی در عشق و سنجیده شود عیار دوست داشتنم با ترازوهایی که قرار بود بی انتهای دوست داشتن های بی دلیل ام را وزن کنند با خروارخروار دلیل و بهانه ی دوست داشتن هایی که تنها دوست داشتن خود بود. (حب ذات)
دوستت دارم خدا. خدایا خیلی دوستت دارم، و ممنون که دوستم داری و اجازه دارم که دوستت داشته باشم.
بی آنکه نگران آن روز باشم، که تو باشی و جای خالی ام باشد و من نباشم و کسی آن را به جای من، برای تو پر کرده باشد. بی آنکه این من، آن او باشم، جای خالی من سهم او شود. جایی که روزی گمان می کردم تا ابد برای همیشه جای من خواهد بود. جاییکه برای وجب به وجب داشتنش جنگیده بودم، جاییکه از تکه تکه های من ساخته شده بود و اینک سهم دیگریست.
بی آنکه نگران آن شب باشم، که تو نباشی و من باشم و جای خالی ات. شب به شب، هر شب یلدایی بلند باشد و تاریکی ای عمیق، همچون این احساس. و چشمانی بی خواب و بیدار، و اس ام اس هایی که دلیور نمی شوند و مشترکی که مورد نظر است اما در دسترس نیست!
و نمی ترسم که نبخشی مرا، برای تمام اشتباهات و خطاهایی که به هزار و یک دلیلِ بی دلیل، نادانسته مرتکب می شوم. و می دانم که همیشه برای رسیدنمان راهی پیدا خواهیم کرد، یا راهی خواهیم ساخت!
و نمی ترسم که نباشی، حتی اگر برای مدتی از تو غافل باشم، احوالی نپرسم، یادی نکنم. حتی اگر از رویت روی برگردانم و روی بتابم، باز هم رویم می شود به سوی کوی تو رو بندازم.
و من، همیشه جایی برای در کنارت بودنم خواهم داشت….
خدایا ممنونم که نمی ترسم از تو
ممنون که خدای منی. ممنون که خدایی
ممنون که همیشه هستی. ممنون که خدا هست، وقتی که هیچ کس نیست…
که هیچ آدمی سزاوار این چنین آسمانی دوست داشتن نیست. جز تویی که خود از جنس آسمانی
من با تمام آنچه که می دانم از دوست داشتن های بی دلیل و به شیوه ای دور از آدمی، خدای گونه، خدای وار، تنها تو را می پرستم خدایا و تا همیشه ی هر روز و حوالیِ همان نا کجا آباد، عاشقانه دوستت خواهد داشت، خدای مهربانی ها.
خدایا از وقتی ۹سالم بود مشکلاتمون شروع شد و الآن۲۰سالمه خداجونم مرسی که تو این مدت به باباییم آرامش دادی که تونسته تا الآن سرپا بمونه مرسی که به مامانم نیرو دادی که بتونه به هممون آرامش بده خدایا مرسی که تنهامون نزاشتی
ولی خدا جونم خیلی دلم از آدمات گرفته که اینقدر پول پرستن و حاظرن برای پول پا روی وجدانشون بزارن و مارو به این وضع برسونن خدایاااا تا الآن خوب جوابشونو دادی ولی خدا جونم داری میبینی که بازم دارن اذیتمون میکنن خدایاااا من تو این دنیا باهاشون کاری ندارم و میسپارمشون اون دنیا که بایدجواب ما رو بدن من ازشون نمیگذرم از اونایی که موهای داداش۲۳سالم و سفید کردن باعث شکستن دلمون شدن خدایااااا من ازشون نمی گذرم
خدا جونم
حالم خیلی خرابه
احساس میکنم خییلی تنهام
احساس میکنم هیچ پشتوانه ای ندارم
خییبلی شکستم
خدا جون حرفامو میشنوی
حالم خرابهههه
خدایا چیکار کنم
کجا برم
تا حالا شده احساس کنین هیچ جا را ندارین برین بجز داخل ماشینتون
خدایا امشب اومدم دم در خونت توی ماشینم وایسادم،ولی تا کی میتونستم نصف شبی اونجا وایسم.
ولی دلم میخواست در باز بود و میرفتم داخل،همونجا توی آغوشت،در پناهت میموندم،دور از همه غصه هام،دور از همه دردام.
خداجونم دلم پر درده خیییلی.به هیچ کس نمیتونم بگم.
خدا جونم منو دریاب،خواهش میکنم.
به دل شکستم منو دریاب
خدایا نمیدونم چجوری ولی منو دریاب
خدایا حرفامو میشنوی
دل شکستمو میبینی
منو دریاب
تا حااا شده برای کسی نامه بنویسی ولی دلت نخواد تموم بشه.
خدایا دلم میخواد تا خود صبح برات بنویسم و تو ببینیم و نازشم کنی.
بگی ملیح جان من هستم،نمیذارم کسی بشکنتت.خودم هستم.ناراحت نباش.از یک راهی دستتو میگیرم که خودتم نفهمی.نمیذارم کسی خردت کنه.اصلا بیا پیش خودم.نمیذارم دیگه اونجا بمونی.منم بگم اووومدم.😢😢😢
عالی بود واقعا ممنون از این متن بسیار زیبا و تاثیر گذار 💟💟💟💟
فوقالعاده بود واقعا ممنون از این متن بسیار زیبا 💟💟💟
سلام خدای مهربون مرسی که همیشه پیشمی .
مرسی که هروقت خواستم راه کج برم یا گناه کنم به یه طریقی بهم هشدار دادی واقعا خیلی دوست دارم ومیدونم همیشه حواست به همه بنده هات هست میدونم اگه حاجتمو نمیدی یه چیزی صلاح میدونی.خدایا هیچ وقت تنهام نذار .خدا جون به یه مشکل بزرگی برخورد کردم لطفا هوامو مث همیشه داسته باش کمکم کن.خدا خیلی نوکرتم.خدایا عزیزامو درپناه تو میسپارم.لطفا منو هیچ وقت پیش بچم شرمنده نکن مرررررسی ۷دا جون.دوستدار تو سارا 💖😍💋💋💋
ررفتم دکتر مشکلی ندارم شایدم لیاقت مادرشدنو ندارم برام دعاکنید شاید دعاشماقبول بشه ممنونم ازتون
@فاطیما, سلام عزیزم این حرفو نزن خواهر منم مث تو نا امید بود ولی بعد۱۲ سال خدا بهش یه پسر داد خود منم بعد ۷ سال حامله شدم. یه چی بگم بخندی خاهر بزرگه دیگم شتر زا هست وهر ۷ سال باردار میشه
دلم بجوری گرفته میشه برام دعاکنید خدابهم یه بچه بده
خدایادوست داریم تا ابد.
خدایا تسلیمتیم تا ابد
خدایا کمک میخوایم تا ابد
خدایا رحمت میخوایم تا ابد
خدایا برکت میخوایم تا ابد
خدایا بخشش میخوایم تا ابد
خدایا شاکرتیم تا ابد
خدایا تسلیمتیم تا ابد
خدایا دوست داریم تا ابد
خداوندا مارا در جرگه دوستداران و تسلیم شدگان واقیدرگاهت پذیراباش
خدایا تسلیمتم چون دوست دارم
خدایا بشدت ازت میترسم و بشدت دوست دارم
بسیار متشکرم از متن بسیار زیبا….
متنی آرامش گونه که به زیبایی درد و رنج انسان از زمینیان و نامردیها را تسکین می دهد.
و مصداق ان ایه ی زیبای قران مجید می باشد ک می فرماید: *آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟*
به به احسنت خیلی متن بی نظیر گزاشتی خیلی دوست دارم با شما آشنا بشم
@مرتضی دهقانی,
سلام http://www.Aramesheabadi17.blogfa.com
ادرس وبلاگمه سر بزنید و بهم بگید چجوری لینکتون کنم سایتتون عالیهههههه.
برام دعا کنید انقدی ک من خدا رو دوس دارم اونم دوستم داشته باشه …..
خداجونم عاشقتم…..تاابد
خداخیلی دوست دارم نمدونم دیشب چطوری این سایتو پیدا کردم چون احسام میکنم خیلی بهت نیازداشتم خیلی دلم گرفته بود خدایاهمه جاازم حمایت کردی خیلی خیلی دوستدارم امااحساس میکنم تازگیها صدامو نمشنوی خیلی مشکل دارم احساس میکنم دیگه تنهای از پس این مشکلات برنمیام خدایاکمکم کن مگه نمیگن خدا ازرگ گردن به ادم نزدیکتره پس چرابه بندت اینقدر سختی میدی چراحاجتمونمیدی؟خدایاتا الان راه درستوبهم نشون دادی شکرمکنم بدرگاهت ای خدای بزرگ بازم از ت میخوام کمکم کنی خیلی دوست دارم دیشب وقتی این سایتوپیدا کردم وقتی مطلبای قشنگشو خوندم خیلی گریه کردم باورم نمیشدکه پیدات کردم ازسایت خوبتون بسیارسپاس گزارم
آهنگت عالی بود! موفق باشی!!
می شود اسم خدا را بر زبان راند، و پرستیدش، بی آنکه دانست آنچه می پرستد اصلا خدا نیست. تنها پرستیدن کورکورانه ی یک رسم و سنت کهنه است، تنها به این دلیل که نیاکانش همین کار را می کرده اند. و یا به اسم خداوند، ستایش و پرستش کند شاه یک سرزمینی را، که به اسم خدا حکم می راند. آنگونه که همیشه بوده و هست.
خیلی قشنگ بود ممنون(:
خیلی خوب نوشتین. داره اشکام گوله گوله میریزه ۲ روز پیش با خدا یه بحثی داشتم. اما خداست دیگه نمیشه دل کند ازش .انگار غرق شدی تو وجودش…
خدایا دوستت دارم
خیلی ممنون واقعا زیبا و تاثیر گذار
کپی کردم بااجازتون…
راضی نبودیدبهم بگید
من هم نمی دانم از کی میشناسمت از وقتی که ان دفتر خاطرات زیبا را یافتم و نوشتن را اموختم بی انکه بدانمت نامت را نوشتم و هر کس را مثل بی بی مهربانم بتو می سپردم
تا انکه جای قلمم را خودکار گرفت و قلبم را زنگاری گرفت زنگاری از اه و ناحقی با تمام وجود شکایت داشتم به وسعت دنیایم تنهایم و تنها تو را می شناختم پس دوباره نوشتم دو خط تمام نوشتم تا جای که اشک صورت و میدان سفید رو به رویم را تر کرد..تا خواستم بخوانم با کمال ناباوری دو خط اسم تو را می دیدم در دو خط نوشتم خدایا دوستت دارم انجا بود که فهمیدم روح ام هنوز از ان اوست دوستش دارم …کاش با تمام خودکار های زندگیمان بر روی برگ های قلب مان از کسی بنویسیم که تا ابد ببالیم
خودکار پر محبت قلبتان همیشه پایدار برادر میران….
سلام موفق باشید سایتت عالی لینکتون کردم
به نام تنهاامیدم
سلام من برای اولین بارتواین سایت اومدم به نظرمن خوب بود.
خدایاواسه همه چی ممنونم وببخشم واسه همه بد بودنام خدایاولم نکن وخدایاهمه اونایی که تواین سایت دلنوشته نوشتنو تنهانذار.خدایادوستتدارم مهربونم.
خدا جون توصیف حال و هوام تو کلمات نمیگنجه…
سرتاسر زندگیم مبارزه با نفسم بوده…اما یه جورایی همیشه شکست خوردم…
ولی نا امید نمیشم…
من همیشه دوباره شروع میکنم…همیشه…
چون مطمئنم تو همیشه اغوشت بازه…
این بار هم شکست خوردم…
ولی باز اومدم…
سلام خداجون…
دوستت دارم…
@علی,
الهی و ربی من لی غیرک…
@علی,
😔😔😔مشکل همیشگیم😔😔و خدایی که همیشه هس و همیشه فک میکنم که می بخشه و یه فرصت دوباره میده بهم ولی نمیدونم به چه قیمتی😳😳
من واقعا مثل همیشه لذت بردم و شاکرم خدارو که این وبلاگ و پیدا کردم حرف ها و نوشته هات واقعا با روح ارمی بازی میکنه و به ادم احساس ارامش میده .خالصانه بی ریا با خدای خودت حرف زدی در این مهول عاشقانه ات منو هم دعا کن اقا مهدی .با تشکر.یا حق
عالی بود
خدایا تا بینهایت دوستت دارم ♥
خیلی ممنون از این نوشته ی قشنگت دوست داریم خخخخخخخخخددددددددددددداااااااااااااااااااااا دوست داریم
من فکرمیکردم فقط مامشکل داریم فکرمیکردم وقتی من خداموصدامیکنم فقط جواب منونمیده فکرمیکردم خداپیشم نیست فکرمیکردم منودوس نداره ولی الان برام ثابت شده که چقدهواموداشته خدایابه همه کمک کن توی هیچ شرایطی تنهاشون نذاربچه هابرای منم دعاکنین این روزابه دعای بنده های خداخیلی احتیاج دارم
@زهرا, زهراجان منم برات دعامیکنم تاخداکمکت کنه
حتما بخون خیلی قشنگه پسر فقیری که از راه فروش خرت و پرت در محلات شهر، خرج تحصیل خود را بدست میآورد یک روز به شدت دچار تنگدستی شد. او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت. در حالی که گرسنگی سخت به او فشار میاورد، تصمیم گرفت از خانه ای تقاضای غذا کند. با این حال وقتی دختر جوانی در را به رویش گشود، دستپاچه شد و به جای غذا یک لیوان آب خواست. دختر جوان احساس کرد که او بسیار گرسنه است. برایش یک لیوان شیر بسیار بزرگ آورد. پسرک شیر را سر کشیده و آهسته گفت: چقدر باید به شما بپردازم؟ دختر جوان گفت: هیچ. مادرمان به ما یاد داده در قبال کار نیکی که برای دیگران انجام می دهیم چیزی دریافت نکنیم. پسرک در مقابل گفت: از صمیم قلب از شما تشکر می کنم. پسرک که هاروارد کلی نام داشت، پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمی خود را قویتر حس می کرد، بلکه ایمانش به خداوند و انسانهای نیکوکار نیز بیشتر شد. تا پیش از این او آماده شده بود دست از تحصیل بکشد. سالها بعد… زن جوانی به بیماری مهلکی گرفتار شد. پزشکان از درمان وی عاجز شدند. او به شهر بزرگتری منتقل شد. دکتر هاروارد کلی برای مشاوره در مورد وضعیت این زن فراخوانده شد. وقتی او نام شهری که زن جوان از آنجا آمده بود شنید، برق عجیبی در چشمانش نمایان شد. او بلافاصله بیمار را شناخت. مصمم به اتاقش بازگشت و با خود عهد کرد هر چه در توان دارد، برای نجات زندگی وی بکار گیرد. مبارزه آنها بعد از کشمکش طولانی با بیماری به پیروزی رسید. روز ترخیص بیمار فرا رسید. زن با ترس و لرز صورتحساب را گشود. او اطمینان داشت تا پایان عمر باید برای پرداخت صورتحساب کار کند. نگاهی به صورتحساب انداخت. جمله ای به چشمش خورد: همه مخارج با یک لیوان شیر پرداخته شده است. امضا دکتر هاروارد کلی زن مات و مبهوت مانده بود. به یاد آنروز افتاد. پسرکی برای یک لیوان آب در خانه را به صدا در آورده بود و او در عوض برایش یک لیوان شیر آورد. اشک از چشمان زن سرازیر شد. فقط توانست بگوید: خدایا شکر… خدایا شکر که عشق تو در قلبها و دستهای انسانها جریان دارد. آرزوتوازخدابخواه،بعدآیه زیروبخون:بسم الله الرحمن والرحیم لاحول ولاقوه الابالله العلی العظیم،این پیاموبه ۹نفربفرست آرزوت برآورده میشه،باور نمیکردم واقعاقبول شداگه پاک کنی ونفرستی خداآرزوتوقبول نمیکنه ساعتتونگاه کن ببین ۹دقیقه بعد۱اتفاق خوشحالت میکنه.
Mamnunam azat, bavar mikoni dashtam y gonahe bozorgo anjam midadam nveshtehato khundam o alan faghat khodaro mibinam, nejatam dadi mamnunetam
با سلام. یکی از شاعرامون فرموده اند “بو دونیا بیر یول کیمیدی ، بیز آخرت مسافیری” این دنیا مثل یه مسیر عبوره ، ما هم مسافران آخرت .
مهدی خان ممنون که از رازهای خصوصی ات با خدا ما را هم بی نصیب نمیذاری . جالبه وقتی حضور خدا هست رازی وجود نداره و آدما با دلی آرام همه چی را میگه و …
. بخاطر آدمایی مثل شماها هست که خدا هنوز به بشر فرصت استفاده از نعمتهاش را میده و الا این روزا با اعمال و رفتاری که عمده بشر مرتکب میشه باید یه جورایی جواب پس بدهد و … خداوند متعال با عدالت به همه انسانها از سرشت خودش دمیده و این بشره که رفته رفته اون روح لطیف و خدایی را به کنج دلش میرونه و ابلیس را در دلش پادشاه میکنه. البته خدا خیلی مهربونه و … ای کاش آدما اینقدر … و ای کاش بعضیا روی زمین بنام خدا انسانهای دیگر را … خدایا ممنون که عمر ما آدما را زیاد طولانی نکردی وگرنه یه عده ای بخاطر فراق تو عذاب بیشتری میکشیدند و عده ای هم روی زمین چه کارها نمیکردند و … کافیه آرام بشینیم و به نشانه های حقیقت توجه کنیم براحتی راهی را که به طرف معبودمونه پیدا میکنیم. اون همه کهکشان و اون همه ستاره و اون همه سیاره با دماهای جهمنی و گازهای مسموم و … حالا این همه گل و بوته در زمین و این همه حیوانات و پرنده زیبا و این همه نعمت برای بشر وووو …. و حالا ببین شکر گذاری بشر و …های بشر را . همه شان هم میدونند که معلوم نیست امروز میرن یا فردا . اینجاییم تا درجه و سردوشی خودمون را خودمون تعیین کنیم و با اون درجه به پیشگاه خدا بریم . همه چی ثبت میشه . کافیه به ابلیسامون نه بگیم و به روحمون اجازه بدیم رشد کنه
خدای خوبم من تو رو خیلی دوست دارم کنارم باش دلم به بودنت خوشه به اینکه هستی اینکه منو دوست داری نگرانم نگران از این زندگی من تو رو دارم و هیچ مشکلی هم ندارم دلم به بودنت خوشه کنارم باش دلم گرفته من از تو تو رو میخوام اینکه هیچ وقت خودتو ازم نگیری این بزرگترین تنبیه خیلی دوستت دارم و شرمندم از کردم از اینکه تو رو ندیدم از اینکه دیکران رو به تو ترجیح دادم اما پشیمونم شرمگینم خدایا من از تو تو رو میخوام منو تنها نزار میدونم که لایقت نیستم بهم کمک کن دلم به بودنت خوشه به خداییت بهت ایمان دارم خدایا خیلی دلم گرفته میگن هروقت دلت بی جهت بگیره خدا دلش برات تنگ شده بگو که دلت برام تنگ شده خدا حس میکنم غریبم من تو رو میخوام من تو رو میخوام بگو که منو تنها نمیزاری بگو که منو دوست داری بگو که هیچ وقت ازم رو برنمیگردونی به تو نیاز دارم یه حسر توی دلمه چرا خدا مگه من تورو ندارم؟ مگه مال من نیستی ؟ ناراحتی من از چیه ؟خدایا دلم به بودنت خوشه نزار تنها بمونم میخوام بیام پیشت کمکم کن دلم به بودنت خوشه تو رو به خداییت منو تنها نزار عزیزمی ربم از طرف تنها عشقت مینا
خدای مهربونم خیلییییییییی دوست دارم
خیلی زیبا مینوسید!عالی بود… سپاس فروان پیروز باشید و برقرار…
سلام.واقعا نمیدونم چی بگم چون حرف دلمو که سعی میکردم اینقدر زیبا به زبون بیارمو تواناییشو نداشتم
رو یه دفه اینجا دیدم این فوقالعاده ترین تعبیراز شناخت خداوند بود که تا امروز دیده بودم.حرفایی که نشان دهنده درک واقعی شما از خداست. نه از روی غریزه ونه از روی اجبارونه از عادت.خیلی ممنون
من بااجازتون ایو از طرف خودم به خدا تقدیم میکنم.خداحافظ وموفق باشی دوست من
یادم می یاد زمانی که بچه بودم مامانم میگفت یه سبحان الله بگی خدا تو اون دنیا برات یه درخت می کاره، منم همش میگفتم تا درختام تو اون دنیا زیاد بشه، شبای قدر سوره قدرو میخوندم، تا اینکه برای اولین د یار یدمش تو درخت خرمای باغمون، فقط میدونم سجده کردم،درست تابستون، سوم راهنمایی بودم، الان سال ها از اون روز میگذره، ومن به بکباره زمینی شدم، همه میگن خدا و من میگم محبوب، به یکباره زمینی شدن دردناکه و دردناکتر و سخت تر از همه اینه که به این نتیجه برسی ۱۵ سال اشتباه زندگی کردی، و من الان حاضرم هر چیو که به دست آوردم بدم تا اون لحظه رو دوباره تجربه کنم، اون روزها هر وقت یه چیزی میخواستم فقط از خدا میخواستم و اون بهم میداد. الان حتی جسمم مثل قفس شده برام. از طرز نوشته تون مشخصه روح زیبایی دارین.زیبا اندیش و پایدار باشین.
من هم همین طوری با خدا دوستم اما نمیدونم چرا گاهی ازش میترسم. گاهی تصویر خدایی که مردم و خونواده تو ذهنم جا انداختن جایگزین میشه.. خدایی که دوس نداره ..خدایی که نمیبخشه ..و من میترسم و احساس تنهایی میکنم..
دوستت دارم خدایا ….به اندازه ی تمام لحظاتی که غرق درنگاه من بودی ومن به انتظارنگاه ینده ات لحظه شماری میکردم….دوستت دارم خدایا به اندازه ی تمام لحظاتی که مرادرآغوش گرفته بودی ومن غافل ازگرمای تنت درانتظارآغوش سرده بنده ات بودم….
ممنونم..خیلی خوب بود…دلم کلی واسه خداتنگ شده بود انگارحرفای دل من بود که نمیدونستم چه جوری به زبون بیارم…به امید روزی که خدابه اندازه ی یه دل سیر بهمون وقت ملاقات حضوری بده وخودش دستای مهربونش وبه سرمون بکشه
واقعا همین طوره خدا تنها کسی هست که میشه با چشمای بسته با خیال راحت دوسش داشت و نگران هیچی نبود……..
سلام مهدی جان حالت چطوره پسرم .داشتم ایمیل پسرم رو میخواندم بعد از ان چشمم به میل شما افتاد چقدر زیبا چقدر با احساس واقعا میگم مهدی جان خوش به حال مامانت که همچین پسری داره .امروز چون اول ماه بود من معبودم را خیلی اذیت کردم چون از صبح تا شب خیلی براش درد دل کردم و غصه هام رو ریختم رو دوشش و سبک شدم خدایا من رو ببخش .مهدی جان من در نوشته هایت معصومیت خاصی میبینم ترا به ان خدای بزرگوار قسم میدم برای پسرم دعا کن مشکلش هر چه زودتر حل بشه .اخه خدا به دعای شما پاک ها گوش میده گفته بودم پسرم راه دوره تو غربته .التماس دعا دارم
@فهیمه, سلام، خوش به حال پسرتون، که مادری مثه شما داره. چشم، حتما. اگه لایقِ دعا کردن باشم… شمام دعام کنید حتما… لطفا…
سلام دوستان
من مشکل خیلی بزرگی دارم خواهش میکنم هر کسی که الان داره اینو میخونه برام از اعماق وجودش دعا کنه که خدای مهربان خواستمو براورده کنه .ممنونم