همهی نوشتههای با موضوعِ: سمت خدا
خ مثلِ خورشید، خ مثلِ خدا…
Mehdi Mirani
61
سلام خدای عزیزم، حالِ شما؟ خوبید؟ حال ما رو اگه خواسته باشید، باید بگیم ما که خوب نیستیم. یعنی نبودیم، با شما که نبودیم، خوب نبودیم. مگه میشه با شما باشیم و بد باشیم؟! حال ما رو اگه بخواید... ما فورا حالمون خوب میشه. قند توی دلمون آب میشه،...
خدایا شکرت! ممنون برای همه چیز
فرض کنید در حالیکه شما پشت فرمان اتومبیلتان نشستهاید و برای رسیدن به جایی عجله دارید، در همان حال اتومبیلتان پنچر میشود! و شما هم قبلا هیچوقت پنچرگیری نکرده و بلد نباشید. چکار میکنید؟ به عالم و آدم و شانستان لعنت میفرستید؟ که «گندش بزنن! الآن وقت پنچر شدن...
تجسم یک رویا
سرم... سرم... سرم گیج میرود
در سرم سوالهای بیجواب، هِی اینور و آنور میروند
هِی خیالم میرود آنسو
آن سویِ نیامده...
آن سویِ رویایی :
من... گاهی دلم میخواست، دنیا جورِ دیگری میبود...
دوست داشتن، جورِ دیگری میبود
و هیچ آدمی برای تنها نبودن، دستهای التماس دراز نمیکرد.
اصلا کاش آدمی این همه تنها نبود.
من، بارها دیدهام...
خدا و عشق
دلم عجیب گرفته…
دلگیرم از آدمکهایی
که تنها سایهای هستند
از تمام آنی که مینمایند
دلگیرم از نقابهایی که بر چهره میکشند
دلگیر از صورتکها…
من نمیفهمم…
به خدا که من نمیفهمم…
نمیدانم چرا آدمها تنها برایِ یک تجربه،
یک تصور، یک خیال،
یک عطش برای سر دادنِ ترانهی تشنگی،
وخیالِ خامِ آنچه هیچگاه نیستند،
زندگی آدم دیگری را به بازی...
خدایا دوستت دارم
به نام خدایی که هیچ گاه دغدغه ی از دست دادنش را ندارم
راستش درست خاطرم نیست که از کجا می شناسمت. اسمت را نمی گویم، خودِ خودِ خودت را. آنگونه که هستی. اسمت که جاریست بر لب هر مرد و نامرد.
می شود آدمیزاد اسم چیزی را بداند و خیال...