همهی نوشتههای با موضوعِ: چشم
خ مثلِ خورشید، خ مثلِ خدا…
Mehdi Mirani
61
سلام خدای عزیزم، حالِ شما؟ خوبید؟ حال ما رو اگه خواسته باشید، باید بگیم ما که خوب نیستیم. یعنی نبودیم، با شما که نبودیم، خوب نبودیم. مگه میشه با شما باشیم و بد باشیم؟! حال ما رو اگه بخواید... ما فورا حالمون خوب میشه. قند توی دلمون آب میشه،...
بانو و پاییزِ بیست و هفت
شب است...
و شبِ یک پاییز،
آرام و کرخت،
بی صدا، از فراز سرم میگذرد...
هوا مه آلود است
و ردِ بخار نفسهایم در هوا ناپیداست
تنها نشانهام از راه
جدولِ کنار خیابانیست
که پا به پای تنهاییِ من میآید...
نه راه پیداست و نه حتی بیراههای
نه عزیزی
نه سلامی
و نه حتی صدایی...
تو هم که نیامدی.
و این من هستم...
مردی...
نامه عاشقانه ای به خواهرم
سلام، دخترِ سرزمینم!
نمیدانم اسمت چیست. یا الآن کجا هستی. اما میدانم حتما سرت خیلی شلوغ است. تو هم مانندِ دیگر دختران، احتمالا به دنبال موفقیتی. داری درس میخوانی شاید. نمیدانم چقدر میفهمی، اما میدانم سوادت خیلی بالاست. مثلا میدانی فلان نظریهی فلان شخص را و تا دلت بخواهد، میتوانی...