همهی نوشتههای با موضوعِ: لجن
عشق و لجن
Mehdi Mirani
46
عشق
این روزها، آدمها گرمایِ عشق را در تنِ گرمِ معشوق خلاصه میکنند و به همآغوشی میگویند: عشق بازی! دروغهای عاشقانه میگویند و عاشقانه دروغ میگویند. عشقها هم که تاریخِ انقضا میخورند... بعد از مدتی فاسد میشوند! کجاست آن عشقهای جاودانه؟! و اصلا عشق خاصیتش این است که ماندگار است...
آسمان و زمین
آسمان...
آه آسمانِ رویایی...
که با تمامِ وسعتِ لاجوردی
در تو
جایی برایم نبود
بعد از خیالِ تو...
همان خیالِ شیرینت...
نه پرواز سهمِ بالهایم بود
و نه دیگر
خزیدن میدانستم...
کاش از جنسِ نور بودم...!
آسمان دور بود...
من عاشقش بودم
و پایِ چوبیِ کپک زدهام
باز مرا به جشنِ ریشهها میخواند
کاش آدمی را
طاقتِ همسفر شدن با بالهایم بود...
آسمان، آسمان، آسمان
آسمان عزیزم
من...