نوشتههای دربارهی: عشق خواهر
نامه عاشقانه ای به خواهرم
سه شنبه, خرداد ۷, ۱۳۹۲ ۲:۴۴ ۱۲۹ دیدگاهسلام، دخترِ سرزمینم! نمیدانم اسمت چیست. یا الآن کجا هستی. اما میدانم حتما سرت خیلی شلوغ است. تو هم مانندِ دیگر دختران، احتمالا به دنبال موفقیتی. داری درس میخوانی شاید. نمیدانم چقدر میفهمی، اما میدانم سوادت خیلی بالاست. مثلا میدانی فلان نظریهی فلان شخص را و تا دلت بخواهد، میتوانی انواعِ هرمها را نام میبری. شاید در تلاش برای رفتن به دانشگاه مورد علاقهات هستی و یا به دانشگاه و مدرکِ بالاتر فکر میکنی. میدانم که سرت خیلی شلوغ است! حسابی داری درس میخوانی. اما لابهلایِ ورق زدنِ جزوههایت، فرصتی که پیدا شد، نامهی من را هم بخوان. شاید درسی هم باشد که فراموش کرده باشی، شاید واحدی هم باشد که نگذرانده، یا کتابی که نخوانده باشی. همینطور که در انتظارِ شاهزادهی زیبایت، سوار بر اسب سفیدی، لطفا کمی هم به من وقت بده. از اینکه تو را “خواهر” خطاب میکنم، ببخش. با خودم فکر کردم بگویم: دوستم؟ دوستیهایِ ما آدمها، “تا” دارد اما. هر کسی تا جایی با آدم دوست میماند. تا کجایش مهم نیست، جایی اما تمام میشود. همیشه یک وقتی میآید که دوست بودنمان، و دوستداشتنمان، دیگر برایشان سودی نداشته باشد. به ضررشان که شد، تمام میکنند. و گذشته از این، خواهر با خودش، صمیمانهترین معنایِ… ادامه نوشته را بخوانید
وقتی خدا لبخند می زند
جمعه, مرداد ۱۵, ۱۳۸۹ ۲:۰۷ ۳۱ دیدگاهخواستم از تو بنویسم. باز هم به صفحه ی سفید کاغذ پناه می برم، و رقص قلم، که عجیب بوی تنهایی ام را می دهد. نوشتن را دوست دارم، بازی با کلمات، عجیب آرامم می کند. من با کلمات دوست هستم، من با کلمات زندگی کرده ام. اما میدانی، از تو نوشتن سخت است! آخر می ترسم، می ترسم نکند از تو بنویسم و کم بنویسم. از تو بنویسم و نتوانم، نتوانم بنویسم از لذت اولین پرواز پرستوی کوچک. بنویسم و نگویم از دلشوره های دوست داشتنی یک کرم برای پروانه شدن، و از شوق غنچه برای شکفتن، گل شدن. و آنوقت جوجه پرستو ها دلگیر شوند و کرم ها هم و غنچه ها، و خدا نکند که دلگیر شوند و پرواز بمیرد، و کسی دیگر کرم ها را دوست نداشته باشد و غنچه ها یادشان برود شکفتن را و گل ها فراموش شوند. نمیدانم. نمیدانم کیستی، باور کن نمیدانم… سخت است گفتنش! آخر میدانی، سخت است توصیف چشم های خدا! مثل چشم های تو پاک و بیگناه. میدانم، خوب میدانم هیچکس باور نخواهد کرد که من، فرشته ای دیده ام. و من فرشته ای را دیده ام. و کور شوم اگر دروغ بگویم. تو شاید آن آسمان… ادامه نوشته را بخوانید