نوشتههای دربارهی: شهوت
قسم به نقاشِ بالِ پروانهها
یکشنبه, بهمن ۱۳, ۱۳۹۲ ۶:۵۱ ۴۴ دیدگاهخستهام، دلگیرم، تنهایم… احساسِ زندانیِ در قفسی را دارم، که از فرطِ شوقِ رهایی از قفسِ کرمخاکیان، آنقدر خودش را به در و دیوار کوبید، تا سرانجام پیروز شدند… و سرانجام باور کرد… باور کرد که تمام سهمش از دنیا، همین چهار دیواری تنگ و تاریکیست که دچارش آمده، و پنداشت کوتاهیِ سقف گِلین آسمان، کوتاهیِ قامتِ اوست. باورش شد، که آنسویِ میلههای پنجره را، هرگز پیش از این ندیده و تمامِ خاطراتِ گُلها و خدا و ترانههای کودکیاش، خوابی بوده است و رویایی، گویی که هیچگاه پیش از اینها نزیسته باشد… و دست آخر یک روز عصر، که از پشت میلههای پنجره برف میبارید و صدای ماشین و فلز و همهمهی دروغ و خواهش و خاک با صدای اصطکاک تنِ آدمی آمیخته بود و صدای کودکی به گوش نمیرسید، و خدا از آنجا رفته بود، مُرد… روزی که شیطان، نزدیکتر بود از خدا و انسان از انسان دور. تنها به هم پیچیده، درهم ولی تنها، و مهربانی در گور. آن روز با خندههای بیدلیل خداحافظی کرد و خاطرات کودکی و شانه و جانمازش، و نامههای عاشقانهاش را بوسید و با دقت داخل بقچهای پیچید و در صندوقچهی کهنهای گذاشت. آنوقت، نامههای خواهر کوچکش را از گنجه درآورد، با… ادامه نوشته را بخوانید
آسمان و زمین
شنبه, خرداد ۲۵, ۱۳۹۲ ۲:۴۱ ۳۰ دیدگاهآسمان… آه آسمانِ رویایی… که با تمامِ وسعتِ لاجوردی در تو جایی برایم نبود بعد از خیالِ تو… همان خیالِ شیرینت… نه پرواز سهمِ بالهایم بود و نه دیگر خزیدن میدانستم… کاش از جنسِ نور بودم…! آسمان دور بود… من عاشقش بودم و پایِ چوبیِ کپک زدهام باز مرا به جشنِ ریشهها میخواند کاش آدمی را طاقتِ همسفر شدن با بالهایم بود… آسمان، آسمان، آسمان آسمان عزیزم من از دیارِ خاکم… من، زمینی زاده شده بودم… من، به آدمها دچارم من، به جبرِ زمین گرفتارم زمین… آه زمین پست و حقیر چقدر دلم برایت تنگ میشود و با تمام تنفری که از تو دارم باز با تو همخوابه میشوم تا در آغوشِ گرمِ پر از شهوتت و در نفس نفس زدنهای غریزه و لمسِ تبآلودِ نیاز و خواهش واژهی دوستت دارم را به صورتت استفراغ کنم دلم برایت تنگ است برای تویی که که از درد آبستنم کردی تویی که مرا زن کردی و من هر روز درد به دنیا میآورم با تو همبستر میشوم تا اینبار تو از لذتِ دردم از من آبستن شوی زمینِ کوچک زمینِ حقیر گورستانِ سادگی و معصومیت چقدر از تو لبریزم چقدر زشتیات، مرا احاطه کرده است به… ادامه نوشته را بخوانید