نوشتههای دربارهی: بچه گنجشک
خدا و کودک، نوستالژی عشق کودکی
شنبه, مهر ۲۶, ۱۳۹۳ ۱:۱۹ ۳۴ دیدگاهانگار که چیزی تغییر نکرده باشد. هنوز روزها خورشید از سمتِ همیشگیاش بیرون میآید و شبها از آن سمتِ همیشگی میرود و باز پیراهن آسمان، ستاره باران میشود. هنوز بلبلها میخوانند، گنجشکها در جستوجوی غذا، زمین را میجویند و در جستوجوی جفت خویش، دنبال هم میکنند. درختان سبز اند و آسمان آبیست. گهگاهی هم ابری، بارانی، بادی شاید. هنوز زمین گرد است و به دور خودش میچرخد و به دور خورشید. و باز دوباره باز میگردد همان جای قبلیاش، همان جایی که بود. هنوز هم سیب را که به آسمان بیاندازیم، هزار چرخ میخورد و باز به زمین باز میگردد. هنوز حرف گالیله درست است و قانون نیوتن پابرجاست. هنوز هم آدمها دو پا دارند و الاغها چهار پا. انسانها راه میروند، پرندهها پرواز میکنند و دوزیستان میخزند. هنوز ابریشم را از کرمها میگیرند، آن مرد در باران میآید، صد دانه یاقوت یکجا مینشینند. هنوز کبری تصمیم میگیرد، چوپان دروغ میگوید، گرگ گوسفندان را میدرد، روباه پنیر از کلاغ میدزدد، ریزعلی پیراهنش را آتش میزند و بابا نان میدهد. هنوز میخندم، گریه میکنم، نمیخندم. خوابم، بیدارم، و دوباره میخوابم. مینشینم، راه میروم، و باز مینشینم. درست مثلِ همیشه… اما نه، انگار چیزی در من، و شاید در تمامِ… ادامه نوشته را بخوانید
متفاوت باش! بگذار مترسک بمانند!
یکشنبه, آبان ۱۶, ۱۳۸۹ ۵:۴۶ ۲۵ دیدگاههنوز خودت هستی. خودت ماندی! هنوز از دیدن کودکان، شادمانه می خندی. هنوز بی بهانه می خندی. هنوز هم چشم هایت گاه به گاهی، هر از گاهی بارانی می شود، دلت که ابری شد، تردید نمی کنی، بی بهانه می باری. هنوز هم که هنوز است، گاهی هم دلت می گیرد، دل تنگ می شوی. صبر کن! دل که داشته باشی باید هم بگیرد، تنگ شود! هنوز خودت مانده ای. بزرگ شده ای، از اول اما که بزرگ نبودی. خیلی ها فکر میکنند بزرگ شده اند و فقط “فکر” می کنند و چه کوچک اند! و تو هنوز طعم کودکی هایت را می دهی و چقدر بزرگ! و چه طعمی، آخ، چه طعمی دارد کودکی! هنوز از دیدن گنجشک مرده در سنگفرش پیاده رو دلت می گیرد، می میرد! کنار سنگ فرش پیاده رو، درست همانجایی که آدم های پیاده بی خیال می روند و تو ولی چه خیالاتی داری! و راستی چه خیالاتی! بی خیال می روند و تو در خیالت، دلت می سوزد برای بچه گنجشکی که مادرش امروز مُرد! هنوز از ترساندن گربه ها دلت آی خنک می شود! و آخ چه حالی می کنی از پراندن کلاغ هایی که روی چمن نشسته اند. و چه… ادامه نوشته را بخوانید