نقشه سایت

Mahsa اکتبر 7, 2014 at 11:22 ب.ظ

برادر میران
ببخشین بی اجازه لیکنتون کردم..نمی دونستم با چه عنوانی ؟ولی وبتون رو همیشه با اسم خدایا دوستت دارم می شناختم
قبلن به وبتون سر میزدم نوشته هاتونو میخوندم ولی نمیتونستم کامنت بذارم اجازه بگیرم.

پاسخ
raha آوریل 30, 2013 at 2:12 ب.ظ

میدونی ادم عجیبی هستی .افکار و ذهن روشنی دارید . شاید بگم خوش به حالتون . از حرف زدن با ادم هایی مثل شما واقعا انرژی میگیرم
ممنون
یا علی

پاسخ
- mEhdi آوریل 30, 2013 at 3:03 ب.ظ
  
  @raha, ممنون. امیدوارم بتونم اینجوری باشم. دلم روشن باشه.
  من هم از دوست‌هایی مثلِ شما انرژی می‌گیرم.
  
  پاسخ
سروه آوریل 6, 2013 at 12:55 ب.ظ

سلام آقای دکتر… عزیزم مرسی خیلی قشنگ بود………بهت افتخار می کنم……

پاسخ
- mEhdi آوریل 30, 2013 at 2:17 ب.ظ
  
  @سروه, سلام. مرسی خواهرِ مهربانم
  
  پاسخ
سروه آوریل 6, 2013 at 12:52 ب.ظ

slm azizam khoobiii!!! kheyli ghashang bood hamashhhhh……………….

پاسخ

در نظربازیِ ما بی‌خبران حیرانند		من چنینم که نمودم؛ دگر ایشان دانند
عاقلان نقطه پرگارِ وجودند ولی		عشق داند که در این دایره سرگردانند
جلوه‌گاه رُخ او دیده‌ی من تنها نیست		ماه و خورشید هم این آینه می‌گردانند
عهد ما با لبِ شیرین‌دهنان بست خدا		ما همه بنده و این قوم خداوندانند
مُفلسانیم و هوای مِی و مُطرب داریم		آه اگر خرقه‌ی پشمین به گرو نستانند
وصل خورشید به شب‌پرّه اعمی نرسد		که در آن آینه صاحب نظران حیرانند
لافِ عشق و گِلِه از یار؟ زهی لافِ دروغ!		عشقبازانِ چنین مستحق هجرانند
مگرم چشمِ سیاه تو بیاموزد کار		ور نه مستوری و مستی همه کس نتوانند
گر به نِزهتگهِ ارواح بَرَد بوی تو باد		عقل و جان، گوهرِ هستی، به نثار افشانند
زاهد ار رندیِ حافظ نکند فهم، چه شد؟!		دیو بُگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
گر شوند آگه از اندیشه ما مغبچگان		بعد از این خرقه صوفی به گرو نستانند

		حضرت حافظ