سلام، امیدارم خوب باشید. مدتی که نبودم، اتفاقاتی افتاد که حالا که فکر میکنم، انگار توی یه چشم برهمزدنی رخ داده باشه. این روزا، زندگیم شبیه یه بازی کامپیوتریِ ملالآور شده، که به اجبار باید به آخر برسونم. هر مرحله هم به ذوق اینکه تموم شه، بالاخره تموم شه، میرم جلو، تا به غولِ آخرش برسم و با کلی مشقت شکستش بدم. بعدش تازه مرحله بعد شروع میشه و یه غولِ دیگه. و بعدش دوباره یه غول دیگه و دوباره… انگار تمومی نداره…
امیدوارم هر چه زودتر غولِ مرحله آخر رو شکست بدم و دیگه غولی نمونه. امیدوارم شما با غولهاتون درگیر نباشین و زندگیتون روی روال باشه، و اگه اونا باهاتون درگیر شدن، باهاشون به شدت درگیر شید، با قدرت شکستشون بدید و یادتون باشه آدمی که هیچوقت در زندگیش مبارزه نکرده باشه، هیچوقت جنگیدن رو یاد نمیگیره و همیشه ضعیف میمونه. و اینکه این غولها هستن که هر بار ما رو قویتر و قویتر میکنن. پس باید یه جورایی ازشون بخاطر این لطفِ ناخواستهشون ممنون هم باشیم. فقط و فقط به شرطی که پا پس نکشیم و باشون بجنگیم و بهشون نشون بدیم که اگه اونا غول هستن، مام واسه خودمون یه ارادهی آهنین داریم. کلا غولها برای این هستن که شکستن بخورن، و برای این وجود دارن که یکی بیاد و شکستشون بده. پس هیچ غولی شکست ناپذیر نیست، وقتی ما قهرمان قصه زندگیمون باشیم.
راستی، چند روز پیش (۲۳ خرداد) تولدم بود، منتها من شب تولدم، درگیرِ چیزایِ دیگه بودم. مرسی از دوستانی که این مدت تولدم رو تبریک گفتن و من حواسم نبود، یا حالم خوب نبود و تشکر نکردم :) ممنون که به یادتون بود.
راستش، چند ماهی هست که یه فکرایی توی سرم بود. میدونید، یه جمعی مثه اینجا، که پر از آدمای مهربون و حسهای ناب و دلهای پاکه، واقعا حیفه که از هم انرژی مثبت نگیریم و به هم انرژی مثبت ندیم. مگه خدا، برای ماها، چیزی غیر از مهربونی و خوبی هست؟ یادمون باشه، کنارِ هم که باشیم، خیلی کارا برامون آسونتر میشه، طی کردنِ یه مسیرِ دشوار برامون لذتبخش میشه و داشتنِ یکی که باهامون هممسیر بشه، راه رو کوتاهتر میکنه. با هم، میتونیم بهشتمون رو روی زمین برپا کنیم.
بیاید قرار بزاریم که از این به بعد، در اینجا، برای همدیگه مجازی نباشیم و تا میشه واقعیِ واقعی باشیم. یعنی، روی زندگی هم اثر بزاریم و اثر مثبتش توی زندگی واقعیمون هویدا شه. میتونیم به هم کمک کنیم، به دیگران کمک کنیم، به خودمون، اصلا مهمتر از همه، خودمون به خودمون کمک کنیم. یادمون نره، که بهترین دوستِ هر انسانی و بدترین دشمنِ هر آدمی، فقط و فقط خودشه!
میتونیم به همراه هم کارای زیادی انجام بدیم. این میتونه انجام یه کارِ مثبت و انرژی بخش همزمان با هم در یک هفته باشه و بعدش صحبت راجع به اثراتش در زندگیمون. میتونه کمک به یه موسسه خیریه یا یک خونواده که احتیاج دارن باشه. یا معرفی یه پزشک آشنا، به افرادی که هزینه درمان بیماریشون رو ندارن. (پیشنهاد شده توسط یکی از دوستان). اشتراک گذاشتن کتابهامون با هم و هدیه دادن کتابهایی که خوندیم باشه، و یا هدیه دادنِ جزوه و کتابهای کمک درسی که استفاده کردیم، به اونایی که احتیاج دارن (باز هم به پیشنهاد یکی از دوستان). یا معرفی کتابِ خوب واسه خوندن که توی اون هفته با هم بخونیم و آخر هفته راجع بهش حرف بزنیم. و در عوضِ همهی اینا، عشق و آرامش پس بگیریم.
دلم میخواد، مثه یه کلاس درس، از هم یاد بگیریم و به هم یاد بدیم. یادتون باشه، اینجا همه معلمِ هم، و همه شاگردِ همیم. هر بار، یک درس، یک تجربه جدید، یک حسِ جدید رو با هم تجربه کنیم، و در آخر بتونیم هر بار یک چیزِ جدید یاد بگیریم و یه عادت جدید رو در خودمون به وجود بیاریم.
یادمون نره، آدمیزاد، بندهی عادتهاشه. هر عملی که از نظرمون ناشایسته و بهمون لطمه میزنه، وقتی عادتمون شده باشه، حتی با اینکه باهاش عمیقا مخالفیم و دوست نداریم انجام بدیم، باز هم بارها و بارها انجام میدیم و ریشه زندگیمون رو با دستِ خودمون میخشکونیم. بلعکس، وقتی یه رفتار رو که باعث آرامش و رشد مون میشه، بارها و بارها تکرار کنیم و روش تمرکز کنیم که به عادت هر روزه تبدیل بشه، به مرور در ما نهادینه میشه و بدونِ اینکه بفهمیم، انجامش میدیم.
پس مثلا، همون عادت و اعتیادی که موجبِ سیگار کشیدن میشه، میتونه به قویترین سلاح ما در زندگی تبدیل بشه و همین واژهی به ظاهر زشتِ اعتیاد، برامون زیباترین واژهای بشه که ما رو به ورزش کردن معتاد میکنه. پس، تصمیم با خودمونه، که به چی عادت کنیم و چه عادتی رو ترک کنیم. اگه ما تصمیم نگیریم و انتخاب نکنیم، چرخِ گیتی، و آدمایِ دیگه، سُر و مُر و گنده منتظرن تا ما رو به چیزی که خودشون میخوان عادت بدن و برامون و به جامون تصمیم بگیرن.
در حرفهایی که قراره بزنیم و کارایی که قراره بکنیم، اول از همه، رویِ سخنم با خودم خواهد بود و با هم تمرین میکنیم و قراره باهم پیش بریم. اگه از این قضیه استقبال بشه، ادامهاش میدم و در ادامه از نظرات و ایدههای شما استفاده میکنم. پس لطفا دریغ نکنید. در صورتی که نیاز بود، ایمیل من در صفحه تماس با من در دسترس هست. البته، قول میدم از این به بعد ایمیلم رو مرتب چک کنم :)
برای شروع:
آخرین باری که طلوع آفتاب رو دیدید کی بوده؟ میدونیم که عقل سالم در بدنِ سالمه، و همچنین در روح و روانِ سالم. خورشید که فقط برای روشن کردن نیست، بدن ما انرژی زیادی رو از خورشید میگیره. اگه به چرخه غذایی هم توجه کنیم، گیاهان انرژی خودشون رو از خورشید میگیرن، حیوانات گیاهخوار هم از گیاهان و گوشتخوارها هم از حیوانات گیاهخوار تغذیه میکنن. همیشه پایِ خورشید در میونه و انرژی کلِ هستی رو تامین میکنه. به علاوه، انرژی زیاد و حس قشنگی به روح و قلبمون هم میده و تجربه شخصیم اینه که بیشترین انرژی رو اولِ صبح و لحظهای که تازه خورشید داره طلوع میکنه، ساطع میکنه.
اگه شما هم مثه من عاشقِ شب بیداری و خلوت و سکوتِ شب هستید، باید خیلی حواستون باشه که تعادل رو برقرار کنید. قرار نیست همهی شبها بیدار بمونیم و شب بیداری بکشیم! میتونیم بعضی شبها از شب و ویژگیهای اون لذت و استفاده ببریم، و کنارش صبح رو از دست ندیم. حتی اگه شب دیر میخوابیم، صبحها زودتر بیدار بشیم. حتی اگه هیچکاری برای انجام دادن نداشته باشیم.
این هفته، به هر طریقی که برامون ممکنه، مثلا پیاده روی، با دوچرخه، تنها یا با خانواده و دوستان، یک روز رو قبل از طلوع آفتاب بیرون از خونه باشیم و قبل از طلوع خورشید تا بعد از طلوعش، رو به سمتِ خورشید حرکت کنیم و یا به نحوی بر روی خورشید در لحظه طلوع تمرکز و اون رو کاملا حس کنیم و انرژی اون رو هشیارانه دریافت کنیم. من چند روز پیش، با دوچرخه اینکار رو کردم و همونطور که رکاب میزدم، خورشید رو به روم داشت بالا میومد و احساس خیلی خوبی برام داشت. بیاید این حسِ خوب رو از خودمون دریغ نکنیم. حتی اگه اینها رو نتونستید، فقط پنجره رو باز کنید و طلوع خورشید رو حس کنید. اگه عکسی هم از طلوع خورشیدی که میبینید بزارید که خیلی عالی، اینجا با هم میبینیم.
پ.ن.۱ : با نظرهای منفی و مثبت و پیشنهادهای خودتون در اینجا و یا ایمیل من، در شکل دادنِ این بخش کمک شایانی میکنید. پس حتما و لطفا فراموش نشه.
پ.ن.۲ : علاوه بر اثرات مثبت ساعات آغازین روز بر روی سلامت جسمی و روحی که اثبات شده، اثرات معنوی مثبت اون هم کاملا علمی و اثبات شده هست. گو اینکه لزوما نیازی به دونستن نیست و به صورتِ تجربی کاملا حس میشه این امر، اما برای مطالعه بیشتر مراجعه بشه به متن اصلی در اینجا و یا ترجمهی فارسی دست و پا شکسته آن در اینجا. همچنین در مکتب و متون هندی و یوگا، توجه ویژهای به انرژیِ طلوع خورشید و انجام حرکات تنفسی و ورزشی در این زمان شده و نکته دیگه اینکه نمازهای پنجگانه، بر اساس حرکت خورشید طراحی شده، مثلا قبل یا بعد از طلوع و غروب خورشید.
پ.ن.۳. اگه نیاز باشه، این نوشته به روز میشه.
سلام ممنون بخاطر مطالب👴👏🌹
سلام دوست عزیزم، خوشحالم که برگشتی و باز هم داری مینویسی، بیشتر بنویس و بیشتر خوشحالمون کن…. با متن هات یاد خدا تو دلمون زنده تر میشه و روح و روانمون رو نوازش میکنه:)
من اتفاقا چند روزی هست که میخوام صبح زود بیدار بشم و برم ورزش بکنم، سعی میکنم این کار رو زودتر انجام بدم که طلوع خورشید رو هم شاهد باشم. انشاءلله از همین فردا صبح با دوچرخه میرم بیرون و تو پارک می دوم. خیلی حس خوبیه…. ممنون ازت دوستم و ممنونم از خدای خودم بخاطر همه خوبیاش!
سلام به شما دوست خوب که با نوشته هاتون همیشه رو ادم تاثیر مثبت میزارین
…منم غروب افتابو زیاد دیدم ولی طلوع شو نه ندیدم به سفارش یکی از دوستانتون که نوشته بود نماز شب و به نماز صبح متصل کنید میخوام این کارو بکنم میخوام منم یه خورده بخودم تکونی بدم احساس میکنم دورم از خدایی که میگن بهم نزدذیکه اره شاید سقف گناهم خ بلند شده …با معرفی کتاب موافقم راستی خواهرتون حتما حستبی بزرگ شده و برا خودش خانومی شده دکتراتون رو تموم کردین یا تازه قبول شده بودین هرکجا زیر این سقف خدا هستی شاد و موفق باشیو پراز انرژ مثبت
سلام اقا مهدی خوبی خوشحالم باز سر زدی و پست گذاشتی داشتم دیگه نا امید میشدم پست های شما رو دوست دارم و دل نشین قلم خوبی دارید.
منم سعی میکنم طلوع خورشید و ببینم .البته غرئب های خورشید هر روز تماشا میکنم و واقعا زیباست ولی طلوع خورشید همیشه تو خواب غفلتم
منم هرکاری از دستم بر بی اد واسه پیشنهادتون میکنم
سلام
خوشحالم که پست جدید گذاشتید. و خوشحالتر از بابت پیشنهادای خیلی خوبی که دادی: اینکه فضای مجازی، انرژی و انگیزه ی مثبتی برای فضای حقیقی داشته باشه. فارغ از همه حرفای خوبی که توی این فضاها ممکنه زده بشه، باید کم کم توی زندگی واقعی شروع کنیم به تجربه کردن اونها. وگرنه در حد شعار باقی می مونه. و تبدیل به عادت میشه و اثرش از بین میره. از طرف دیگه توی زمونه ما افکار و آرمانهای سطحی غالب جامعه رو فراگرفته و من به شخصه کمتر با افرادی تو جامعه روبرو میشم که دنبال معنای خاصی برای زندگی باشن. ولی تو اینجور فضاها بهتر میشه آدمای شبیه خودمون رو پیدا کنیم و به هم انرژی بدیم و از همدیگه چیز یاد بگیریم. خلاصه همیشه دنبال فرصتای اینجوری بوده و هستم.
برات آرزوی موفقیت و شادی دارم
ممنون به خاطر مطلب خوب و آرامش بخشتون. فردا صبح طلوع رو نگاه میکنم وسط دریا…
اقا مهدی سلام برا ماهم دعا کن اخه معلومه شما خیلی به خدا نزدیکی و به قول معروف سیمت وصله منم دعا کن خیلی کار دارم باخدا بهش بگو یه نگاهم به من بکنه خیلی صداش میزنم ولی فک کنم صدام بهش نمیرسه یا سقفه گناهم زیاده یا دلم سیاهه،امیدوارم منم بتونم باهاش حرفامو بزنم
سلام.پیشنهاد خیلی عالیه.اگه هر چند وقت ی بار یه ایده داده بشه و در یک مدت اون کارها انجام بشه فوق العادس.
من یکی از مجریان این طرح میشم.
سربلند باشید
با سلام وخسته نباشید .از متن خوب وزیبایتان واقعا ممنون وسپاسگزاریم
سلام … متن فوق العاده زیبا و تاثیر گذاری بود
سلام
خیلی خوشحالم که دوباره اومدین….مرسی از مطالب قشنگتون
سلام.چه عجب آقای میرانی فکر کردم دیگه برای همیشه رفتید. بازم نوشتتون مثل همیشه خوب و اثر بخش بود ممنون.
به رسم محبت به نام خدا !
خدا تنها وازه ی موجود در فرهنگ لغتم که هرگاه به یادش بیاورم ناخودآگاه لبخند می زنم.
من از غول های زندگیم می ترسم !می ترسم از روزی که غول ها به جای درهم شکستنم مرا غرق نه در زرق و برق دنیا در اوهام و خیالات پوچ کنند. به جای این که بشکنم و درخرده شیشه های وجودم به دنبال او بگردم در اوهامی به سر برم که خودم هم خوب می دانم پایان خوشی ندارند!
غول های زندگی شما را نمی دانم ولی مال من عجیبند و عجیب هم می جنگند.
سلام….من با ایده کتاب خوانی و سحر خیزی و ایده های این چنینی موافقم…می تونه ایده ی پرباری باشه….به شرط این که ادامه داشته باشه:-)
سلام آقا مهدی…
خیلی دلم برای نوشته هاتون تنگ شده بود… توی این چند سالی که اینجا میام، نشده یه جمله یا حتی یه کلمه ببینم که باعث ناراحتیم بشه… به دور از هر سیاست و کثیفی و جانب داری… فقط و فقط اینجا خوبی دیدم… فقط و فقط اینجا آرامش گرفتم، حتی اگه بعضیاشون غمگین بودن…
امیدوارم هیچوقت نرسه که شما اینجا رو فراموش کنید… امیدوارم هیچوقت نرسه که شما دیگه اینجا مطلبی نذارین…
مثل مابقی پُست هاتون، اینم عالی بود…
در مورد پیشنهادتون، من اعلام همکاری میکنم، هر چند که احتمالاً نمیتونم زیاد مفید باشم، اما در جهت پیشبرد هدفتون کمکتون میکنم…
طلوع رو هم احتمالاً نمیتونم برم ببینم، چون اینروزا زیاد شرایطم خوب نیست…
امیدوارم همیشه خوب و دلخوش و سلامت باشید… زندیتون پر باشه از محبت و آرامش… اگرم غولی هست، ضعیف و کوچیک باشه…!!
سلام
اولین کامنتی هست که می ذارم خیلی خوبه که بتونیم صبح الطلوع بیدارشیم مثل نمازصبح یه آرامش خاصی می ده خدارامی شه حس کردتوچهره ام یه زیبایی خاصی می ده
سلام.ازنوشته زیباتون ممنون.ممنون از اینکه تجربه های زیباتونو در اختیار دوستانتون قرارمیدین.تواین روزگار که همه براهم بد میخوان بودن یکی مثل شما غنیمته.من لحظات طلوع رو چند باری دیدم وواقعا هم زیباست هم طلوع وهم غروب.آقای میرانی ازتون میخوام که یه خورده از روابط ادما باهم بگین اینکه چرا بعضیا انقد بایدبد باشن و بدی کنن .مگه میشه یکی تا این حد بد باشه مگه خدارو ازیاد بردن که تا این حدبدمیشن؟؟؟خیلی دوست دارم که در این رابطه هم بحث و گفتگویی صورت بگیره.ممنونم
ﺁﺩﻣﺎﻱ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﮔﻞ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﻧﻴﺎﺯﺩﺍﺭﻧﻮ ﻣﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻓﺎﺗﺤﻪ..
ﮔﺎﻫﻲ ﻣﺎﺑﺮﻋﻜﺲ ﻋﻤﻞ ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ;
ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﺳﺮﻣﻴﺰﻧﻴﻤﻮ ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﮔﻞ ﻣﻴﺒﺮﻳﻢ
ﻭﻟﻲ ﺭﺍﺣﺖ ﻓﺎﺗﺤﻪ ﻱ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺑﻌﻀﻴﺎﺭﻭ ﻣﻴﺨﻮﻧﻴﻢ..
زندگی کوتاهتر از آن است که بخصومت بگذرد،و قلبها گرامی تر از آن است که بشکنند،آنچه از روزگار بدست می آید باخنده نمی ماند،آنچه از دست برود با گریه جبران نمی شود،فردا خورشید طلوع خواهد کرد
حتی اگر ما نباشیم…
آدمی اگر بخواهد فقط خوشبخت باشد ، به زودی موفق می گردد…
ولی او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشکل است …
زیرا او دیگران را خوشبخت تر از آنچه که هستند تصور می کند ….!
سلام.خوشحالم که بعد از مدت ها مطلب گذاشتین. پیشنهادتون بسیار عالی. هر کجا که هستین دلتون شاد.بهترین فرصت برای آرامش درون همین ماهی است که ما در آن قرار داریم. روبروی خدا می ایستیم و بدون آنکه به بهشت و جهنم به مسایل این دنیا بیاندیشیم فقط با خدا حرف بزنیم. ماهتون پر از خدا
سلام.مدت ها بود نیومده بودم وبتون…پیشنهاد قشنگی دادید.حتما… دوست داشتید به ما سربزنید
سلام..سپاس از لطفتون آقای میرانی ..خیلی ممنون که هستید..هرجا هستیدشادوتندرست باشید زیر سایه ی خدا…تک تکتونوبخدا می سپارم ..موفق باشین …
ﻣﺮﺩ ﻫﺎ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺻﺒﻮﺭﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﻧﺪ.
ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﻨﯿﻢ. ﻣﺮﺩ ﻫﺎ ﺻﺒﺮﺷﺎﻥ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ. ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﻧﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﯾﻘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﭼﮑﺸﺎﻥ ﭘﺎﺱ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺷﺐ ﺑﻪ ﺧﯿﺮ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺪﻫﻨﺪ ،
ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻋﺮﻕ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮐﻔﺸﺸﺎﻥ ﮐﺜﯿﻒ ﺍﺳﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﻭﻗﺖ ﻫﺎ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻭ ﮐﻤﯽ ﻏﻤﮕﯿﻦ.
ﻭ ﻣﺎ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﮐﻮﭼﮏ ﺷﮕﻔﺖ ﺍﻧﮕﯿﺰﻩ ﻏﺮﻏﺮﻭﯼ ﺑﯽ ﻃﺎﻗﺖ ﺭﺍ ﻫﻢ ، ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ.
ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﻭ ﻣﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﻧﮑﻨﺪ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﺪ؛ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺍﻡ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ !!
ﻧﮑﻨﺪ ﻣﻦ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺐ ﻫﺎﯾﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ؟
ﻧﮑﻨﺪ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﺎﻝ ﺭﻭﯼ ﻟﭙﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ؟
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ؛ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﻣﻨﻄﻘﯽ…
ﻣﺮﺩ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺩﻧﯿﺎﯾﺸﺎﻥ ﻫﻤﯿﻦ ﻃﻮﺭﯼ ﺍﺳﺖ. ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﻣﻨﻄﻘﯽ…
ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺮ ﻋﮑﺲ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﺎ !!!
@الهه, کاش همه خانما این دیدگاهو نسبت به همسراشون داشتن اون همسرایی که همیشه برایه زندگی جون میکنن ولی اصلاً به چشم نمیان انگاری خداهم باهامون قهره
سلام
خیلی خوشحالم بعد مدتها یه مطلب گذاشتین…
راستش من عاشق خورشید دم صبحم.
طلوعشو چندباری دیدم
اما صبح زود که میرم نان بخرم برگشتنی تو ورودی ساختمانها خورشید از اون پشت سرک میکشه
دوستش دارم
خیلی نگاهش میکنم تاکلیدو بندازم درو باز کنم بهش خیره میمونم یاد این آیه می افتم : الله و النور السموات و الارض…
خدا مثل نوری تو آسمونو زمین مارو بغل کرده ما در کنف حق پیچیده شدیم همین
سلام
خوشحالم که برگشتید.
متنتون و پیشنهادتون عالیه.
میخام نجربه خودم رو بگم من مدت زیادی خسته بودم از خیلی چیزا مثل خیلیا و هنوز نمیتونم بگم عالیترینم اما خدارو شکرمیکنم بابت زنده بودنم.بابالنگ دراز زندگی من وسیله ای ازطرف خدا برای نشون دادن راه بود بابالنگ درازم رو نه دیدم نه شنیدم و نه خیلی چیزای دیگه اما هدایتم کرد با نوشته هاش درسکوت…یکیش این بود که نمازشب رو متصل ب نمازصبح میخونم اثرش غیرقابل توصیفه بایدخوند تا خدارو اون موقع ببینید…اینارو گفتم تا ب طلوع برسم که واقعاتماشایه و حس نشاط و شکرگزاری رو در آدم بوجودمیاره….تجربه کنید.عالیه
سلام دوست عزیز
خوشحالم که باز مطلب گذاشتید من همیشه مطالب شما رو میخونم و ازشون استفاده میکنم
همیشه سلامت و موفق باشید حق نگهدارت